ای چرخ فلک خرابی از سینه توست
بیدادگری پیشه دیرینه توست
ای خاک اگر سینه تو بشکافند
بس گوهر غیمتی که در سینه توست
یکی از عکس هایی که از صحنه فاجعه شلیک به هواپیمای مسافربری اوکراین ایرلاین پرواز ۷۵۲ منتشر شد عکس کفش قرمزی بود که معلوم شد متعلق به کوچکترین مسافر این پرواز بی سرانجام بود.
دو روز پیش وقتی گزارش اختصاصی شبکه سی ان ان با «امید ارسلانی» دایی «کردیا» پخش شد که می گفت در میان عکس های منتشر شده از حادثه سقوط هواپیما، کفش قرمز رنگ خواهرزاده اش را شناخته، راز این کفش آشکار شد. امید گفت خواهرش «اوین ارسلانی» به همراه همسرش «هیوا مولانی» و دختر خردسالشان «کردیا» برای شرکت در یک مراسم عروسی به ایران سفر کرده بودند. «امید» بعد از چند روز ماتم وعزاداری تصمیم گرفته بود گریه و زاری و لابه هایش را کنترل کند تا بتواند داستان عزیزانش را که مثل همه خانواده ها و مسافران آن پرواز بی سرانجام قرار بود به خانه هایشان برگردند، بازگو کند.
اما تو گویی «کردیا» آخرین قربانی تلخ ترین قصه های این سالهای خاورمیانه است که اسمش، سن و سالش وتشابهات فراوان داستانش با «آلان کوردی» می خواهد یادمان بیاورد که این منطقه همچنان جولانگاه سیاستمداران خشک مغزی چون «خامنه ای» و «ترامپ» است که آن یکی با هدف ایدیولوژیک و این یکی نجات از استیضاح، کشورمان را بیش از همیشه در آستانه جنگ و فروپاشی قرار داده اند.
یادتان هست داستان این پسربچه را که در سپتامبر ۲۰۱۵ توسط گارد ساحلی ترکیه پیدا شد؟ «آیلان کوردی» یکی از هزاران آواره جنگ داخلی سوریه و از کردهای اهل کوبانی بود. از قضا عمه او در ونکوور کانادا زندگی می کرد و درخواست پناهندگی خانواده پدر «آلان» به کانادا پیش از آن رد شده بود. از همین رو پدر، «آلان» و برادر ۵ ساله اش «گالیپ» و همسرش را سوار قایقی کرد که قرار بود آنها را به جزیره ای در یونان برساند تا خودشان را به اروپا برساند و درخواست پناهندگی کنند، اما قایق واژگون شد و «آلان» و برادر و مادرش جزو۱۲ پناهنده ای بودند که غرق شدند و تعداد اندکی از جمله پدر زنده ماند تا بتواند با دردی عمیق حکایت عزیز از دست رفته اش را با دنیا در میان بگذارد.
آنگاه بسیاری از ما خفتگان، تازه با این عکس به توحشی که در آن سوی آبها جریان داشت عمیق ترنگریستیم.
آرزوهای «آلان کوردی» برای همیشه در آن دریای توفانی بر باد رفت، همانگونه که هفته پیش آرزوهای «کوردیا» را بر باد دادند.
حکایت غریب اینکه در هر دوی این حوادث حاکمان کشور ما و سپاه هیولایش نقشی انکار ناپذیر داشته اند و معلوم نیست عکس آن کفش قرمز «کوردیا» و خواب ابدی «آلان» با تی شرت قرمزش در آن ساحل، کی می رود تا طومارشان را در هم بپیچد تا نیایند و هزار جور دروغ تحویل مردم بدهند و به جای پاسخگویی به مردم، پاسخگوی فشارهای حداکثری دنیای خارج شوند. برای مردم شاخ و شانه بکشند و آدم حسابشان نکنند و دروغ بگویند و در خفا همه جور با «ترامپی» که در ظاهر دشمنشان است، هماهنگ شوند و یواشکی مذاکره کنند و حتی برنامه حمله تبلیغاتی به پایگاه آمریکایی در عراق را به گوش آنها برسانند، تا مبادا خون از دماغ یک آمریکایی بریزد، اما جان مردم ایران به تخمشان.
آنها می دانند «ترامپ» هم از جنس خودشان است، فریبکار، دروغگو و جاه طلب و مردم ایران آخرین کسانی هستند که ممکن است برایشان ارزش قایل شوند.
این پول نفت ما ایرانیان بود که توسط سپاه قدسی که خیلی ها سوگوار فرمانده ترور شده اش در دو هفته پیش شده بودند و اربابش خامنه ای در سوریه خرج شد تا «بشار اسد» را از سقوط برهانند، به قیمت کشته شدن صدها هزار نفر اهالی سوریه، و کودکان بسیاری که حتی فرصت نکردند کودکی کنند.
این هم عکس دیگری از کودکان سوری است که با بمب های شیمیایی اسد جنایتکار در سال ۲۰۱۷ در ادلب جان باختند تا اسد بماند و سپاه پاسداران که اکنون فقط پاسدار ثروت های انبوه فرماندهان و جانیان متصل به بیت رهبری است، همچنان جنایت کند و از شلیک به هواپیمای مسافربری ابایی نداشته باشد، همانطور که طی همه این سالها از شلیک به مغز جوانان آن کشور و تباه کردن زندگی هایشان ابایی نداشته است. این عکس آدم را به یاد فرشته های کوچک نقاشی شده دوران رنسانس در سقف کلیساهای اروپا می اندازد.
حاکمان ما همه را ناخودی کرده اند و خودی فقط جماعت کوچک گوش به فرمانی هستند که هر وقت لازم باشد بیرونشان می آورند و به جان مردم می اندازندشان.
این همه جنایت چرا؟ چون می خواستند «هلال شیعی» در منطقه درست کنند، حکومت ایدیولوژیکی که مرز نمی شناسد و نقطه مشترکش تشیع است و حتی زبان مشترکش هم فارسی نیست. و من در شگفتم که چطور ممکن است «پوتین» بازمانده از دوران «کا گ ب» شوروی و رفیق جان جانی خامنه ای و اسد به او نگفته باشد هر قدر هم بتوانند پیش بروند، به اندازه «اتحاد جماهیر شوروی» سابق نمی توانند برای گسترش ایدیولوژی در اقصی نقاط دنیا خرج کنند.
اگر چه روسها را «گورباچف» اصلاح طلب در آخرین لحظه هایی که می رفتند برای همیشه به پرتگاه تاریخ سقوط کنند، نجات داد، اما امنیتی کارکشته ای چون «پوتین» از دل آن وضعیت سردرآورد و روس های گیج و منگ از شکست و ورشکستگی را با رویای دوباره بزرگ کردن روسیه به دنیای قلدر مابانه ای وارد کرد و از قضا حاکمان ایران نیز فرصت را غنیمت شمردند تا برخلاف شعار توخالی «نه شرقی، نه غربی» تمام عیار غلام حلقه به گوش «پوتین» شوند و حتی بخشی از دریای خزر و گاز آن کشور را هبه کنند تا بتوانند جاه طلبی های منطقه ایشان را با کمک روسیه جلو ببرند و هر جا هم که لازم شد با غرب و حتی اسراییل هم در پشت پرده لاس بزنند و در ظاهر به آنها فحاشی کنند. واقعیت این است که شعار فریبکارانه «نه شرقی، نه غربی» از همان روز اول، «نه مردم، فقط ما و هم شرق و هم غرب» بوده است.
تمام این چهل ساله نیز این مردم بیچاره ایران بودند که تاوان پس دادند و حالا حالا هم پس خواهند داد. اگرچه پول نفت ما را برای ایجاد «هلال شیعی» خرج کردند اما به جز اقلیتی حلقه به گوش های آقا و سپاه در منطقه که به تجهیزات نظامی هم مجهز شده اند و فقط هم حکم به فرمان اینها هستند، آه و نفرین و نفرت بقیه مردم منطقه در عراق و لبنان و سوریه و یمن پشت سرما مردم بدبخت است و هر وقت هم کار به جاهای باریک می رسد، سپاه در انداختن مزد بگیرهای حزب اله و حشد الشعبی و دهها گروه دیگر که حتی ایرانی نیستند، به جان مردم کوچکترین تردیدی نکرده و نخواهد کرد. همه ما حکایت های فراوانی از تار و مار کردن مردم توسط این سرسپردگان بیت و سپاه که به زبان فارسی هم حرف نمی زنند در بسیاری از حرکت های اعتراضی از سال ۱۳۸۸ به این سو شنیده ایم.
قریب به اتفاق مردم ایران سالهای درازی است که متقاعد شده اند هیچ مخرج مشترکی با سپاه و بیت رهبری ندارند، با آنها غریبه اند، همانگونه که آنها نیز مردم ایران را غریبه می پندارند و تروریست های زیر پرچم خود درایران و منطقه را خودی.
غرامت هنگفتی که ایران باید بابت سرنگون کردن هواپیمای ۷۵۲ بپردازد، اگر چه به هیچ روی معادل آن همه آرزوهای بربادرفته و جان های شیفته آن پرواز نیستند، اما هزینه ای است که باز هم باید از جیب مردم ایران پرداخت شود تا خامنه ای و سپاه بتوانند باقی بمانند.
اما اگر به زودی نروند، دیر نخواهد بود روزی که ناچار شویم حتی بخش هایی از آن سرزمین نیمه سوخته را در ازای تمام کشتارهای آنها و گروههای تروریستی برخاسته از آنها در منطقه به دیگران بپردازیم، همانگونه که همین الان نیز چندین شکواییه حقوقی برای مصادره اموال و دارایی های ایران در آمریکای شمالی برای بازپرداخت غرامت بازماندگان حملات حزب اله لبنان، به این دلیل که ایران حامی مالی آنهاست، در جریان است. همانگونه که آلمان پس از هیتلر غرامتهای فراوانی پرداخت و هنوز هم می پردازد.